قمری مخوان سکوت خانه ی مارا بهم مزن


با نوحه خواندنت شرر به دل زار من مزن


مانند ابر زمستان دل من پر ز گریه است


سنگی به چینی نازک قلبم دگر مزن


با جفت خود بروی پنجره ی خانه ام مشین


آوار گشته سقف خانه بر آن آشیان مزن


این جا زنیست خسته وتنها بدون عشق

 

با جفت خود درون حیاطم قدم مزن


دلگیر وسرد وملال آور است آشیانه ی من


برروی شاخه های خشک درخت بال وپر مزن


پوسیده ام درون خانه کسی در نمی زند


ذل می تپد زترس به پنجره ی بسته نوک مزن


مانند تو که بیخیال می روی هر روز بایکی 


او رفت در پی هوسش به اتاقم سرک مزن


عشقم بمرد وگوشه گوشه ی این خانه دفن شد


در گوش جفت ساده ی خوددگراز عشق دم مزن

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






 

نوشته شده توسط فرزانه طاهری در برچسب:ادبیات ,شعر,شعرفرزانه,غزل فرزانه طاهری,شعر فرزانه طاهری عکس,عکس شاعرانه,عکس باشعر,آپلود,دانلود,سرگرمی,ادبیات ,شعرکلاسیک,

ساعت موضوع <-CategoryName-> | لینک ثابت